شبگرد
شبگرد

شبگرد

همهمه

یک لحظه دراین همهمه ی پوچ تکلم

بر آمدن قطره ی باران خدا گوش فرا ده

تو اون لباسی که تنته یا حساب بانکیت نیستی!

تو فقط از یک سوال ساده نشئت میگیری!

آیا تو انسانی؟

یکشنبه 26 مهر 1394
توسط: جمشید

13.نهال خدا بگم چی کارت کنه!

آخه اینم آرزو بود کردی یهو از تابستون بریم تو زمستون؟

یهو چقدر سرد شد هوا پس کو هوای دونفره؟ پس کو برگ ریزون ؟ هنوز مصراع اول رو نسروده بودیم هوای شاعرانه تموم شد, نمیشد یه چیز دیگه از خدا بخوای؟ من قبول ندارم آقا جرزنی شده!

شنبه 25 مهر 1394
توسط: جمشید

12.نگاه

شما و ما و اونا نگاهامون با هم فرق داره,

شما که تو شهر زندگی میکنید یه نگاه معمولی و روزمره دارید.

ما تو آسایشگاه اینقدر به دیوار و خط موزاییک و این حرفا خیره میشیم نگاهمون کوتاس. ولی با نفوذه.

اونا منظورم اون خوشبختاییه که زندگیشون و اطرافشون خلوته همونایی که از خونه میان بیرون سیصد و پنجاه و نه درجه افق دارن, اونا هم نگاهشون خاصه اینقدر که افق دیدن نگاهشون خیلی وسیعه 

اینجا تو تهرون وقتی بارون میزنه یه کم بپری بالا میتونی ته تهرون رو ببینی قابل توجه دوستان پاییز گریز, برو بپر بالا تهرون رو لخت تماشا کن حالشو ببر

شنبه 25 مهر 1394
توسط: جمشید

11.جمشید

-خواهش میکنم جمشید!

-اختیار دارید قربان

- میگم لطفا جمشید

-بنده در خدمتم

- آقا با شما نیستم میگم جمشید تو حیاط کارتون دارم

- ای بابا چرا جمشید تو حیاط ؟ خوب حبیب تو حیاط

- چی میگی تو؟حبیب کیه؟ اون چیه دستت ؟ پاشو برو تو حیاط بقیه رو هم ببر کارتون دارم.

- ای بابا کله پدر تف تو مخ!خار مادر! هی میگه جمشید بعد میگه با تو نیستم,

(همه تو حیاط)

ببینید من ته سیگار تو باغچه پیدا کردم اینجا جای اینکارا نیست واسه همینم باید تنبیه شید, گفتم درختا رو قطع کنن باغچه رو صاف کنن پنجره تونم رنگ کنن , حیاطم دادم آسفالت کنن ,آب گرمکنم خاموش تا یه هفته

دیوونه های روانی!

برید گمشییید تو اتاقاتون(صدا کم و کم تر میشه)

-پاشو پاشو

اینقدر فحش نده پاشو داری کابوس میبینی!

- اینقدر نزن تو پَهلَویم چی شده؟ نگفتم در خفا بکَش؟

-بِکِش بابا آخرشم حمال میشی سواد نداری.

پاشو جای کابوس دیدن برو چایی بیار بخوریم داره بارون میاد!